نوع فایل : MP3 صوتی
زمان کل : 6 ساعت و 35 دقیقه
نویسنده : جوجو مویز
پس از تو با عنوان اصلی After you اثر دیگری از جوجو مویز نویسنده و روزنامهنگاری انگلیسی است که از سال ۲۰۰۲ به نوشتن رمانهای عاشقانه مشغول است. پس از تو ادامه کتاب من پیش از تو است.
کتاب من پیش از تو به ماجرای زندگی لوئیزا کلارک قبل از اینکه ویل ترینر به زندگی او وارد شود اشاره میکند. در واقع در قسمت عمده کتاب من پیش از تو، لو زندگی خودش را داشت و تحت تاثیر ویل زندگی نمیکرد. اما در اواخر کتاب لو به کلی عاشق ویل شده بود. کتاب پس از تو به داستان زندگی لو بعد از اینکه ویل آن تصمیم مهم و حیاتی را میگیرد اشاره میکند.
این رمان هم مانند رمان اول با یک حادثه شروع میشود. حادثهای که داستان کتاب پس از تو بر آن سوار است. حادثهای که لو تا آخر کتاب تحت تاثیر آن قرار دارد.
لوئیزا بعد از آن اتفاق مهم در آخر کتاب من پیش از تو، اکنون به لندن آمده است و در آپارتمانی زندگی میکند که با پول ویل خریده است. پولی که ویل برای او گذاشته بود تا زندگی خود را تغییر دهد. تا شاید باعث شود لو به شیوهای متفاوت زندگی کند، شیوهای که ویل سعی کرده بود به لو یاد دهد.
جملاتی منتخب از متن کتاب :
حالا که روزمرگیمان را از دست داده بودیم، احساس سردرگمی میکردم. هفتهها طول کشید تا دستهایم که دیگر بدنش را لمس نمیکردند، احساس بیکفایتی نکنند؛ پیراهن لطیفش که دکمهاش را میبستم، دستهای گرم و بیحرکتش که به آرامی میشستم، موهای ابریشمیاش که هنوز میتوانستم لای انگشتهایم حسش کنم. دلم برای صدایش تنگ شده بود، برای برخورد تند و خشکش، خندههایش که به سختی میتوانست بخندد، کمرش که با انگشتم لمس میکردم، حالت پلک چشمانش وقتی خوابآلود میشد و روی هم میافتاد. (رمان پس از تو – صفحه ۳۷)
وقتی آدم درگیر قضیهی فاجعهآمیزی میشود که زندگیاش را تغییر دهد، یک نکته این وسط مطرح میشود. در این گونه مواقع، آدم خیال میکند حتما باید با حادثهی فاجعهآمیزی که زندگیاش را تغییر داده، رودررو شود؛ یادآوری گذشته؛ شبهای بیخوابی، موضوع دائم توی ذهنتان میپیچد و از خودتان میپرسید آیا کار درستی کردهام؟ آن چه را که باید به خودتان بگویید، میگویید. آیا اگر جور دیگری برخورد میکردید میتوانستید حتی یک ذره هم شده تغییری در اوضاع ایجاد کنید؟ (رمان پس از تو – صفحه ۵۳)
میتوانم بگویم از زندگی خودم تقریبا راضی بودم. این قدر در جمعهایی بودم بفهمم باید از شادیهای کوچک زندگی هم خوشحال بود. سلامت بودم. دوباره خانوادهام را داشتم. کار میکردم. اگر هنوز با مرگ ویل کنار نیامده بودم، دست کم حس میکردم کم کم دارم از زیر سایهاش بیرون میآیم. (رمان پس از تو – صفحه ۱۷۷)
رقصیدیم و رقصیدیم، انگار هیچ کاری نداشتیم جز رقصیدن. وای خدای بزرگ، عالی بود. مدتها بود که لذت زندگی کردن را از یاد برده بودم، لذت گمشدن در موسیقی، وسط ازدحامی از جمعیت، شور و هیجانی ناشی از تبدیل شدن به موجود زندهای که قلبش میتپد. برای چند ساعت، در لحظاتی جانانه و رازگونه، خودم را از همهچیز رها کردم. مشکلاتم مثل بادکنک گازی از من دور شدند؛ شغل وحشتناک، رئیس ایرادگیر و درجا زدنها. حالا چیز دیگری بودم، زنده، در جنبوجوش و شاد. (رمان پس از تو – صفحه ۲۰۴)
چرا باید بگذاری یک اشتباه کلِ زندگیات را تغییر بدهد. (رمان پس از تو – صفحه ۳۷۸)
وقتی عزیزی را از دست میدهیم، کسی که عاشقش هستیم، ظاهرا دیگر توان برنامهریزی نداریم. گاهی افراد حس میکنند دیگه هیچ اعتمادی به آینده ندارند، گاهی هم خرافاتی میشوند. (رمان پس از تو – صفحه ۳۹۵)
کسی زیر سایهی یک بت نمیتواند رشد کند. (رمان پس از تو – صفحه ۴۰۸)
با این که من خودم مادر نبودم، ولی چیزهایی دربارهی مادر بودن دستگیرم شده بود؛ هرکاری میکردی، احتمالا اشتباه بود. اگر سنگدل باشید، بیتوجه یا غافل، به روح و روان بچهای که تحت مسئولیت شماست، زخمهایی میزنید که هرگز التیام نمییابند. اما اگر دلسوز و همدل باشید، مهربان و فداکار، اگر مایهی دلگرمی آنها باشید و به خاطر کوچکترین موفقیتی که به دست میآورند، تشویقشان کنید، آنها را به شکل دیگری به تباهی میکشانید و نابود میکنید. (رمان پس از تو – صفحه ۴۳۳)
گاهی به زندگی مردم دور و اطرافم نگاه میکنم و از خودم میپرسم آیا سرنوشت ما انسانها مقدر بر آن است که لطمه بخوریم و آسیب ببینیم. (رمان پس از تو – صفحه ۴۵۱)
دانلود کتاب صوتی دختری که رهایش کردی اثر جوجو مویز MP3
دانلود کتاب دختری که رهایش کردی اثر جوجو مویز PDF
دانلود کتاب صوتی من پیش از تو اثر جوجو مویز MP3
مبلغ قابل پرداخت 6,000 تومان
برچسب های مهم