نوع فایل : PDF
تعداد صفحات : 176 صفحه
نام: مردان بیزن (Men Without Women)
نویسنده: ارنست میلر همینگوی (Ernest Hemingway)
مترجم: محمد عباسی
مردان بدون زنان نام کتابیاست مشتمل بر مجموعهای از داستانهای کوتاه که ارنست همینگوی، نویسندهٔ اهل ایالات متحده آمریکا، در سال ۱۹۲۷ میلادی منتشر کرد. این کتاب شامل ۱۴ داستان کوتاه است که ۱۰ داستان آن قبل از انتشار کتاب در مجلات مختلف به چاپ رسیده بود. موضوعات اصلی مطرح شده در این کتاب عبارتاند از: طلاق، خیانت، مرگ و گاوبازی. آدمکشها، تپههایی مثل فیل سفید و در کشوری دیگر، از آثار برجسته و بهترین آثار همینگوی، در این کتاب هستند. مردان بدون زنان دومین مجموعه داستان کوتاهی است که توسط ارنست همینگوی چاپ شدهاست. در ایران محمد عباسی و بعدها اسدالله امرایی این کتاب را به فارسی برگرداندهاست.
مانوئل گارسیامرا رو به موت بود. همه روزنامهها شماره مرگش را از قبل آماده کرده بودند. پس از مرگش گاوبازها نفس راحتی کشیدند، زیرا توی میدان کارهایی میکرد که آنها از دستشان برنمیآمد. همهشان زیر باران در مراسم تشییع او حرکت کردند: یکصد و چهل و هفت گاوباز…
سرباز سوم: می دانی ، من از آن قسمت که آن ها را با میخ روی صلیب می کوبند ناراحتم. خیلی زجر آور است.
سرباز دوم: نه این که زجرآور باشد. آن قدرها هم بد نیست. موقعی که دفعه ی اول بلندشان می کنند ، سنگینی بدنشان به میخ فشار می آورد و آن وقت دردناک است.
سرباز اول: نه که ما ندیده ایم! حالا برای ما هی تعریف کن ؛ تا دلت بخواهد از آن ها دیده ام. او آن بالا حسابی راحت است.
سرباز دوم: پیروانش چی شدند ؟
سرباز اول: غیب شان زد. فقط آن زن کنارش باقی ماند.
سرباز دوم: مشتی بزذل و ترسو بودند، او را که بالا کشیدند همه شان جا زدند.
سرباز اول: فقط زن ها ماندند.
سرباز دوم: آن ها همیشه می مانند.
سرباز اول: کیف کردی چه طور نیزه ی کهنه ام را به تنش فرو کردم؟ این کم ترین کاری بود که از دستم بر می آمد. گفتم که آن بالا به من خوب نگاه می کرد.
***
از من پرسید: جنگ که تمام شود می خواهی چه کار کنی؟ البته اگر تمام شود. سعی کن غلط دستوری نداشته باشی.
- می روم به آمریکا
- زن داری ؟
- نه، امیدوارم بگیرم
عصبانی گفت: خیلی خری. مرد که نباید زن بگیرد.
- چرا؟ سینیور ماجیوره
با عصبانیت گفت: نباید زن بگیرد. نباید ازدواج کند، اگر قرار باشد همه چیز را از دست بدهد نباید دستی دستی خودش را توی مخمصه بیندازد. مرد که نباید خودش را توی هچل بیندازد و دنبال ِ چیزهایی باشد که آن ها را بعدا از دست می دهد .
- حالا چه الزامی دارد که از دست بدهد ؟
سرگرد گفت: به هر حال از دست می دهد. از دست می دهد پسر با من بحث نکن .
شنل خود را پوشید و کلاهش را بر سر گذاشت. یک راست آمد به سراغ من و دست گذاشت روی شانه ام و گفت: شرمنده ام نباید گستاخی می کردم. زنم تازه مُرده. مرا ببخش!
مبلغ قابل پرداخت 5,000 تومان
برچسب های مهم