نوع فایل : صوتی قابل پخش در موبایل،تبلت،کامپیوتر و سایر دستگاه ها
زمان کل : 23 ساعت و 29 دقیقه
کتاب صوتی خوشههای خشم از جمله شاهکارهای جان اشتاین بک است که در سال ۱۹۳۹ منتشر و به دریافت جایزه پولیتزر نایل شده است. این رمان در محکومیت بیعدالتی و روایت سفر طولانی یک خانوادهٔ تنگدست آمریکایی است که به امید زندگی بهتر، از ایالت اوکلاهما به کالیفرنیا مهاجرت میکنند.
خوشههای خشم (The Grapes Of Wrath) اثری آنچنان پرصلابت و نیرومند است که به حق نمونه و سرمشق فرهنگ و ادبیات آمریکایی به شمار می آید. زمانیکه نخستین چاپ از خوشههای خشم انتشار یافت در آمریکا و بریتانیا طوفانی برپا شد.
این داستان، شرح حال خانوادهای کشاورز است که بر اثر هجوم سایر کشاورزان خرده پا و کارگران کشاورزی، زمینهای خود را در اکلاهما رها میکنند و چون تمامی امید و آرزویشان را از ماندن در آنجا برباد رفته میبینند به سوی سرزمین افسانهای کالیفرنیا روی میآورند.
جان اشتاین بک (John Ernest Steinbeck) این رمان را در سال ۱۹۳۹ منتشر کرد. وی برای نگارش رمان خوشههای خشم برنده جایزه پولیتزر شد. این رمان هم اکنون جزو چهل اثر کلاسیک سدهٔ بیستم به شمار میآید. مجله تایم نیز خوشههای خشم را در فهرست صد رمان برتر انگیسی زبان از سال ۱۹۲۳ تا سال ۲۰۰۵ جای داده است.
جان فورد در سال ۱۹۴۰ فیلمی با همین نام با هنرپیشگی هنری فوندا بر اساس داستان این کتاب ساخته است.
کتاب خوشههای خشم در ابتدا نارضایتی سرمایهداران و زمینداران آمریکایی را در پی داشت و در آمریکا ممنوع اعلام شد. سرمایهداران این کتاب را برای کشاورزان که اغلبشان بیسواد بودند؛ به عنوان کتابی ضد کلیسا و ضد مذهب معرفی کردند آنان به دروغ به کشاورزان میگفتند که این کتاب شما کشاورزان را مردمی وحشی معرفی کرده. همین امر باعث شد کشاورزان ناآگاه به کتابخانهها رفته و آن را آتش زدند. تهدید به مرگ بواسطه نوشتن این کتاب باعث شد مدتی افبیآی جان اشتاین بک را تحت نظر قرار دهد، جالب آنکه این کتاب در روسیه نیز توسط حزب کمونیست حاکم تحریم شد.
داستان خوشههای خشم از آغاز دورهی جدید ماشینیسم؛ زمانی که پای صنعت به زندگی کشاورزان باز شد شروع میشود. با ورود تراکتور به مزارع؛ کشاورزان با وام گرفتن از بانکها، نسبت به خرید تراکتور اقدام نموده و به مرور مزارعشان گرو بانک شده و خودشان آواره شدند.
میان این تراکتور و تانک تفاوت زیادی نیست. هر دو مردم را بیرون میرانند، وحشتزده و مجروح میکنند. این چیزی است که باید به آن بیاندیشیم.
در بخشی از کتاب صوتی خوشههای خشم میشنویم:
مردم بومی خود را در یک قالب ستمگری و سنگدلی ویژهای گرفتار کرده بودند. آنگاه راه افتادند و واحدها و دستهها تشکیل دادند و خود را مسلح کردند، خود را با چوب و چماق، با بنزین، با هفتتیر یا تفنگ مسلح کردند. این ولایت مال ماست. ما نمیگذاریم این اوکیها خودسرانه زندگی کنند و آزاد باشند و اینان که مسلح بودند خود زمین نداشتند، اما میپنداشتند که دارند. کارمندان جزء شب هنگام راه میافتادند خود آه در بساط نداشتند و مغازهداران خردهپا یک عالم بدهکاری داشتند. حتی بدهکاری و وام هم خود چیزی است و حتی یک شغل هم خود چیزی است. یک منشی یا کارمند میرزابنویس چنین میپنداشت: من هفتهای پانزده دلار حقوق میگیرم. فرض کنیم یک اوکی حرامزادهی لعنتی خواست با دوازده دلار کار کند؟ و مغازهدار خردهپا فکر میکرد، من با یک آدمی که هیچ بدهی ندارد چهطور رقابت کنم؟
مبلغ قابل پرداخت 15,000 تومان