طوری مذاکره کنید که انگار زندگی اتان به آن بستگی دارد
نوع فایل : صوتی ،قابل پخش در موبایل،تبلت،کامپیوتر و سایر دستگاه ها
زمان کل : 11 ساعت و 31 دقيقه
توضيحات کتاب صوتي
کتاب صوتي «هرگز سازش نکنيد؛ طوري مذاکره کنيد که انگار زندگيتان به آن بستگي دارد» اثر کريس واس است. اين کتاب حاصل دو دهه فعاليت «کريس واس» در FBI است. او در اين کتاب که جزو بهترين کتابهاي حوزه کسبوکار در سال 2016 است، از آخرين اصول مذاکره سخن ميگويد. اصولي که ميتوانيد چه در زندگي شخصي و چه در امور کاري و تجاريتان از آن بهره ببريد.
خلاصهاي از کتاب صوتي هرگز سازش نکنيد:
بيشک همه ما در تمام زندگي در حال مذاکره بر سر امور مختلف شخصي، کاري، تجاري و... هستيم. براي موفق عمل کردن در تمام اين مذاکرات نياز به دانستن اصول و قواعد عملي هستيم که اشخاص خبره قبلاً آن را امتحان کرده و از آن جواب گرفتهاند. در اين کتاب کريس واس تجارب خود را درزمينه مذاکره در اختيار ما گذاشته است. مذاکره هنري اکتسابي است و جاي خوشحالي است که ميتوان آن را بامطالعه و تمرين فراگرفت.
براي داشتن مذاکره موفق بايد در ابتدا بر اعصاب خود مسلط باشيم، منصف باشيم و سود و ضرر هر دو طرف مذاکره را در نظر داشته باشيم و تنها منافع خود را مدنظر قرار ندهيم، درباره مسئلهاي که قرار است درباره آن به مذاکره بپردازيم اطلاعات کافي داشته باشيم و از پيشداوري نيز بپرهيزيم و قبل از انجام مذاکره درباره نظر طرف مقابل رأي صادر نکنيم. يکي از اصول مهمي که براي مذاکره موفق بايد به ياد داشته باشيم اين است که در بيشتر مواقع طرف مقابل ما نياز به متقاعدشدن دارد. متقاعد کردن ديگران براي همسو شدن با نظرات ما گاهي دشوار به نظر ميرسد. در اين راه هرچه ما تندروتر و زورگوتر باشيم امکان متقاعد ساختن طرف مقابل کم ميشود. در مقابل هرچه نرمش بيشتري به خرج دهيم و در مسير متقاعدسازي آرامتر پيش برويم موفقتر خواهيم بود.
پيش از انجام مذاکره بايد خواستههايمان را بهصورت شفاف در نظر بگيريم و خطوط قرمزي را براي خود مشخص کنيم و بدانيم اين خطوط قرمز نشاندهنده اين است که در انجام مذاکره دچار زيان خواهيم شد. البته اين بدان معنا نيست که در مذاکره هيچگاه از حرف و خواسته خود کوتاه نياييم بلکه بدان معناست که کوتاه آمدن و متقاعدشدن ما در محدوده خاصي انجام پذيرد و موجبات پشيماني را براي خود به بار نياوريم. از ديگر اصولي که کريس واس به آن اشاره دارد درخواست کردن، عجله نکردن، نرمش در قيمت محصول، مکان مناسب براي مذاکره، زمان و... است.
اين کتاب داراي ده فصل با عناوين زير است:
1) قوانين جديد، 2) آينه باشيد، 3) فقط دردشان را احساس نکنيد، بلکه به آن برچسب بزنيد، 4) مراقب بله گفتن باشيد، در نه گفتن استاد شويد، 5) شرايط لازم براي دو کلمه متحول کننده مذاکرات را به وجود بياوريد، 6) واقعيت آنها را دستکاري کنيد، 7) توهم کنترل ايجاد کنيد، 8) اجراي توافق را تضمين کنيد، 9) حسابي چانهبزنيد، 10) قوي سياه را پيدا کنيد
قسمتي از کتاب هرگز سازش نکنيد:
خيلي ترسيده بودم. بيش از دو دهه در FBI کار کرده بودم که شامل پانزده سال مذاکره براي آزادسازي گروگانها در اقصي نقاط دنيا اعم از نيويورک، فيليپين و خاورميانه ميشد و به لحاظ حرفهاي در اوج کارم قرار داشتم. هميشه چند ده هزار مأمور FBI در دفتر وجود دارند، اما در موارد آدمربايي بينالمللي فقط يکي از آنها مذاکرهکننده اصلي است. که من بودم.
اما هرگز چنين شرايط گروگانگيري پرتنش و شخصي را تجربه نکرده بودم. «واس! ما پسرت را گروگان گرفتهايم، يکميليون دلار به ما بده، در غير اين صورت او ميميرد.» مکث کردم. پلک زدم. سعي کردم ضربان قلبم را دوباره به حالت عادي برگردانم.
مطمئناً، قبلاً در چنين شرايطي قرارگرفته بودم. هزاران بار. پول درازاي زندگي. اما نه مانند اين مورد که پسرم گروگان گرفتهشده بود و يکميليون دلار درازاي زنده ماندن او ميخواستند و طرفهاي مذاکره من افرادي با تحصيلات فوقالعاده بالا و يکعمر تجربه و تخصص در مذاکره بودند.
ببينيد، افراد آنسوي ميز يعني طرفهاي مذاکره من- استادان مذاکره دانشکده حقوق دانشگاه هاروارد بودند. براي گذراندن يک دوره مذاکره اجرايي کوتاهمدت به دانشگاه هاروارد آمده بودم، تا ببينم ميتوانم چيزي در مورد رويکردهاي دنياي کسبوکار ياد بگيرم. قرار بود اين دوره بهصورت آرام و بيسروصدا براي يکي از اعضاي FBI که ميخواست افق ديد خود را کمي گسترش بدهد، برگزار شود.
اما هنگاميکه رابرت نوکين، مدير پروژه تحقيقاتي مذاکره هاروارد، متوجه شد که در دانشکده هستم، براي صرف قهوه به دفترش دعوتم کرد. گفت فقط ميخواهد باهم گپي بزنيم. اين دعوت هم مايه افتخارم بود و هم از آن ميترسيدم. نوکين فرد بسيار قابلتحسيني بود که سالها مورد توجهم بود: او نهتنها استاد حقوق دانشگاه هاروارد است، بلکه يکي از کلهگندههاي حوزه حل منازعات و نويسنده کتاب «مذاکره با شيطان: چه زماني مذاکره کنيم، چه زماني بجنگيم» است.
صادقانه بگويم، منصفانه نبود که نوکين از من، که زماني پليس گشت زني شهر کانزاس بودم، بخواهد که با او به مذاکره بپردازم. اما بعدازآن اوضاع بدتر هم شد. پسازاينکه من و نوکين نشستيم، در باز شد و يکي ديگر از استادان دانشگاه هاروارد وارد شد. او گابريلا بلوم، متخصص مذاکرات بينالمللي، درگيريهاي مسلحانه و مبارزه با تروريسم بود، که هشت سال بهعنوان مذاکرهکننده شوراي امنيت ملي و ارتش اسرائيل کارکرده بود. ارتش کارکشته و قدرتمند اسرائيل. در همان لحظه، منشي نوکين وارد شد و خبط صوتي را روي ميز گذاشت. نوکين و بلوم به من لبخند زدند. فريبخورده بودم. نوکين درحاليکه لبخند بر لب داشت گفت «ما پسرت را گروگان گرفتهايم واس! يکميليون دلار بده، در غير اين صورت او ميميرد. من آدمربا هستم. چهکار ميخواهي بکني؟» ترس و وحشت وجودم را فراگرفت، اما انتظارش را داشتم. زيرا اين شرايط هرگز تغيير نميکند: حتي پس از دو دهه مذاکره براي نجات جان انسانها، بازهم احساس وحشت ميکنيد، حتي در حال نقش بازي کردن!
بر خودم مسلط شدم. خب، من يک پليس خياباني بودم که مأمور FBI شده و اکنون در مقابل افراد کلهگنده تر از خودش قرارگرفته بود. نابغه نبودم، اما بنا به دليلي در آن اتاق بودم. بهمرور مهارتها، تاکتيکها و رويکردي کلي در رابطه با تعامل انسانها به دست آورده بودم که نهتنها در نجات زندگي افراد به من کمک کرده بود بلکه اکنونکه به گذشته نگاه ميکنم، متوجه ميشوم که زندگي شخصي خودم را هم تغيير داده بود. سالها مذاکره، از شيوههاي ارائه خدمات به مشتريان تا شيوههاي فرزند پروريام را هم تحت تأثير قرار داده بود.
مبلغ قابل پرداخت 10,000 تومان
برچسب های مهم